برونشکتازي

برونشکتازي
تعريف: از لحاظ لغوي يعني اتساع برونش.
به طور کلي برونشکتازي تخريب دائمي برونش هايي است که داراي غضروف ,عضله و saft tissue هستند.يعني تا ششمين و هشتمين انشعاب برونش ها ممکن است اين اتفاق بيوفتد.

برونشکتازي ميتواند   focal باشد.
Diffuse
پاتوزنز
پاتوژنز در برونشکتازي بسيار متفاوت است.ولي در حالت کلي اينگونه است که وقتي يک عفونت در راه هوايي ايجاد ميشود به جدار برونش آسيب ميزند .در نتيجه جدار برونش تخريب ميشود و اتساع ميابد.اين اسيب و اتساع در جدار برونش باعث ميشود که اين عفونت تخليه نشود و به عنوان کانوني باشد که به صورت مداوم تخريب و عفونت ايجاد ميکند.
پس منشاء يک عفونت است حاال يا باکتريال يا وايرال.
حتي کمبود ايمنوگلوبولين ها هم ميتواند باعث اين اتفاق شود.
CF باعث ميشود که تخليه ترشحات انجام نشود در نتيجه ميکروب ها رشد ميکنند و عفونت ايجاد ميشود و در انتها منجر به برونشکتازي ميگردد.
پس پاتولوژي از عفونت شروع ميشود ولي اينکه چه عاملي باعث عفونت ميشود بسيار متنوع است.
علل infectious و اتيولوژي هاي برونشکتازي
-8آدنو ويروس و آنفوالنزا
-2باکتري هايي مثل استافيلوکوک,کلبسيال و بي هوازي ها
-3باسيل سياه سرفه
-4عفونت HIV
TB -9
non-tuberclos mycobacteria-6
اين ها اتيولوژي براي عفونت هايي هستند که منجر به برونشکتازي ميشود.وقتي برونشکتازي به وجود آمد يکسري عفونت ديگر نيز ايجاد ميشود که به اين اتفاق bronchiectasia exacerbation ميگويند.
-گاهي اوقات ميکروبي که وارد بدن فرد ميشود در شرايط نرمال بيماري ايجاد نميکند.ولي وقتي در بدن بيمار نقصي وجود داشته باشد باعث ميشود که جدار راه هوايي دفاع مناسبي در برابر ميکروب ها نداشته باشد .
مثال اختالل در حرکت مژک ها باعث ميشود که عمل پاک کردن راه هوايي از ميکروب ها و مواد خارجي به درستي صورت نگيرد در نتيجه برونشکتازي ايجاد شود.
اين بيماري primary ciliary diskynsia نام دارد .که يک نقص ژنتيکي آتوزومال مغلوب است و 9 تا 18 درصد موارد برونشکتازي را باعث ميشود.
يک ساب تاپي از اين بيماري وجود دارد به نام Katagener ‘s syndrome تفاوت اين سندرم با بقيه انواع اين بيماري اين است که با توجه با اينکه در دوران جنيني قرار گرفتن احشا بدن در مکان درست خود توسط مژک ها انجام ميگيرد وقتي بدن مژکي نداشته باشد و يا حرکت مژک ها مختل ياشد,اين قرار گيري کامال شانسي ? است.
يعني 91 درصد کساني که primary ciliary diskynsiaدارند دچار situs inversus هستند.يعني احشا به صورت تصادفي قرار گرفتند.مثال قلب به جاي اينکه سمت چپ باشد سمت راست است.
افراد اين ساب تايپ همچنين دچار برونشکتازي و سينوزيت هستند )از اساليد( در مادري که برونشکتازي دارد ولي situs inversus ندارد ممکن است فرزندش دچار اين عارضه شود زيرا کامال تصادفي و شانسي است.
-اگر اختاللي در توليد ايمنوگلوبولين ها باشد و فرد مبتال به هپو ايمنوگلوبولين باشد؛اين کمبود باعث ميشود که يکي از مکانيسم هاي مهم بدن ما در ايمني در برابر کپسول دار ها از بين برود و در داخل راه هاي هوايي به صورت مکرر عفونت اتفاق بيوفتد.
يکي از بيماري هايي که اين مکانيسم را دارد common variable immune deficiency (CVID) است.
اين بيماري نوعي اختالل در B cell ها است که منجر ميشود که در توليد آنتي بادي ها اختالل ايجاد شود.
به آن common گفته ميشود زيرا 8 در 29111 نفر در جمعيت عادي اتفاق ميافتد.
Variableاست زيرا تظاهراتش در افراد مختلف ؛متفاوت است.يکي ممکن است سيونزيت مکرر کند يکي ممکن است مکررا عفونت راه هوايي بگيرد.
-بيماراني هستند که ساب تايپ igG2 را بدن خود کم دارند.اين افراد نيز مستعد برونشکتازي هستند
-کمبود آلفا 8 آنتي تريپسين باعث panacinar emphysema ميشود.ولي ديده شده است که در بعضي افراد باعث برونشکتازي هم ميشود.
زيرا خود آلفا 8 آنتي تريپسين در بدن فعاليت ضد ميکروبي دارد.
Yellow nail syndrome- :افرادي هستند که hypoplastic lymphaticدارند و مشخصه اين افراد:
lymphedema -8
plural effusion -2
yellow discoloration of nail-3
-4 برونشکتازي )در 41 درصد موارد(
: Allergic bronchopulmonary aspergillosis – اين اتفاق به علت hypersensitivity به آسپرژيلوس اتفاق ميافتد.اين افراد در برخورد با آسپرژيلوس آنتي بادي ميسازند .کمپلکس آنتي ژن -آنتي بادي سيستم ايمني را فعال ميکند و سبب آسيب به برونش و برونشکتازي ميشود.
اين آسيب به عنوان اتيولوژي براي برونشکتازي نيست بلکه ساب تايپي از بيماران آسمي هستند که ABPA دارند.اين بيماران در خون محيطي خود سطح بسيار باالي ائوزينوفيل و IgE دارند .خلط قهوه اي دفع ميکنند و واکنش پوستي آن ها نسبت به آسپرژيلوس مثبت است.همچنين آسماتيک هستند.
پس اگر در يک بيمار آسمي ,برونشکتازي central در لوب هاي فوقاني همراه با خلط بيش از حد ديده شود ؛به ABPA شک ميکنيم.
-آسپيراسيون هاي مکرر:کساني که به هر علتي مثل آشاالزي ,مشکل در انتهاي مري و …آسپيراسيون هاي مکرر ميکنند ,مستعدد ابتال به برونشمتازي هستند.
:Clinical manifestations
بيمار مبتال به برونشکتازي خلط زيادي توليد ميکند و هميشه از اين مسئله شکايت دارد.
اين خلط گاهي اوقت با رگه خاي خون و گاهي اوقت با هموپتزي massive همراه است.چرا؟؟زيرا شريان هاي برونکيال که سيستميک هستند به جدار راه هاي هوايي خون رساني ميکنند .وقتي التهاب ايجاد مشود شريان ها هايپرتروفي ميشوند .وقتي اين شريان ها بر اساس عفونت آسيب ببيند خون ريزي جدي اتفاق مي افتد.
برونشکتازي با آسم و overlap , COPD دارد .يعني بيمار برونشکتازي ميتواند هم آسم داشته باشد هم . COPD
مثال يکسري از مريض هاي برونشکتازي عالئم آسم را نشان ميدهند .يعني انسداد برگشت پذير راه هاي هوايي دارند.
يه عده از بيماران هم اسداد دائمي و ثابت راه هوايي دارن.
سمع ريه در ريه اين افراد musical يا poly phonic است.هم ويز دارند هم crackle و يا مخلوطي از اين ها.
در انگشتان اين افراد ممکن است clubbing ديده شود.
TB هم ميتواند برونشکتازي در لوب فوقاني يا در هر دو لوب فوقاني و تحتاني)باهم( ايجاد کند.
در انتهاي بيماري مريض برونشکتازي مثل مريض COPD دچار عالئم cor pulmonale ميشود.
يعني دچار ادم و نارسايي قلب راست و وابستگي به اکسيژن ميشود.
پس برونشکتازي ميتواند از يک بيماري بي عالمت يا با خلط خفيف باشد تا . cor pulmonale Radiography در CT scanاين بيماران برونش هايي متسع ميبينيم.همچنين signet ring ديده ميشود.که نشان دهنده اين است که برونش متسع شده ولي رگ کنار ان در سايز نرمال خود قرار دارد.
يا جدار برونش را ميبينيم که چند cm طول دارد ولي باريک نميشود و مانند ريل قطار ادامه داردو که به آن , tram track گفته ميشود.
در گرافي ساده يک سري ضايعات کيستيک و رتيکوالر در هر قسمتي از ريه )بستگي به علت برونشکتازي دارد( ديده ميشود.
)ديلاسا(  :يزاتکشنورب عاونا
cylindrical bronchiectasis: the involved bronchi appear uniformly dilated and end abruptly at the point that smaller airways are obstructed by secretions
varicose bronchiectasis: the affected bronchi have an irregular or beaded pattern of dilatation resembling varicose veins saccular (cystic) bronchiectasis: the bronchi have a ballooned appearance at the periphery, ending in blind sacs without recognizable bronchial structures distal to the sacs
Approch
مهمترين مسئله در approach اين است که بدانيم برونشکتازي focal يا diffuse
اتيولوژي برونشکتازي : focal
به اين صورت است که مثال يک تومور اندوبرونکيال که رشد آهسته اي دارد ,انسداد ايجاد ميکند ولي به صورت يکدفعه اي برونش را نميبندد .در نتيجه در برونش التهاب و عفونت ايجاد ميشود.
بعد از اينکه عفونت تخليه ميشود چون فرايند تخليه به صورت کامل انجام نميگيرد دوباره التهاب و عفونت اياد ميشود و اين چرخه ادامه پيدا ميکند تا برونشکتازي ايجاد ميشود.
پس تومور هاي slow growing مثل carcinoid tumor توانايي ايجاد برونشکتازي را دارند .
دومين مسئله اي که ميتواند انسداد partial ايجاد کند ,جسم خارجي است.
جسم خارجي داخل مدخل برونش قرار ميگيرد و پشت آن التهاب و عفونت ايجاد ميشود.عفونت جسم خارجي را جا به جا ميکند .بعد در حين تخليه عفونت, مقداري از برونش تخريب ميشود و باز التهاب و عفونت ايجاد ميشود.اين چرخه تکرار شده و برونشکتازي ايجاد ميکند.
پس برونشکتازي focal يعني فقط يک قسمت را درگير کرده است.که يا تومور اندوبررونکيال است يا TB و يا جسم خارجي
پس بهترين روش اين است که مريض را bronchoscopyکنيم و مدخل ان برونشي که دچار برونشکتازي شده است را نگاه کنيم.
اگر مريض با شرح حال مرتبط يعني خلط,clubbing ,سمع ريه musical مراحعه کرد ؛ابتدا HRCT انجام ميدهيم اگر نرمال بودObservation »»» انجام ميدهيم اگر abnormall بود»»»در صورتي که focal باشد اولين قدم broncoscopyبه همراه القاء خلط براي اسيد فست باسيل ) AFB( است.
که سه حالت ممکن است باشد:TB-8
-2جسم خارجي
-3تومور اندوبرونکيال
اگر diffuse باشد»»» تمامي مواردي که در اتيولوژي گفتيم بررسي ميکنيم.
بيشتر مواردي را چک ميکنيم که براي ان ها درمان وجود داشته باشد.
مثال ايمونوگلوبولين هارا چک ميکنيم.هر کدام که کم بود همان را براي مريض تجويز ميکنيم.
ولي مثال CF را نميشود درمان کرد.براي تشخيص CF تست کلر عرق را انجام ميدهيمد.اگر بيشتر از 61 باشد مشکوک به CFاست .بعد براي تاييد آن ژنوتيپ را بررسي ميکنيم.
:Induced seputum for AFB اين کار براي سل انجام ميشود.گاهي اوقات ميکروب سل که در لوب فوقاني عفونت ايجاد ميکند ,ترشحات را به داخل ريه ميريزد و برونشکتازي منتشر ايجاد ميکند .
براي ارزيابي primary ciliary diskynsia تست ساخارين انجام ميدهيم.اين تست به اين صورت است که ساخارين را از بيني فرد وارد ميکنند وقتي که شيريني در ته حلق احساس شود زمان اغاز ميشود.
در افراد نرمال حرکات مژک ها در اين تست افزايش ميابد.ولي براي اين مورد هم درماني وجود ندارد Semen analysisکمک کننده است.زيرا کسي که primary ciliary دارد دچار آزواسپرمي نيز هست.
تست پوستي افزايش حساسيتي نسبت به آسپرژيلوس و سطح igE سرم براي تشخيص ABPA به کار ميرود.
HIV هم ميتواند باعث برونشکتازي شود که آن را چک ميکنيم.
بعضي از بيماري هاي روماتولوژي نيز ميتوانند برونشکتازي بدهند. مثل RA پس تست anti ccp و RA انجام ميشود.
اين ها به ما کمک ميکنند تا اتيولوژي زمينه اي را کشف کنيم.
آبسه:
تعريف: بعضي از پنومونيها در افراد مستعد ايجاد آبسه ميکنند.کسي که immunocompromised است. مثال کسي که مغز استخوانش را برداشتهاند و سيستم ايمني اش از کار افتاده است. چون سيستم ايمني ضعيف شده شخص مستعد عفونت ميشود و فرد ميتواند آبسه بکند.
آبسه يعني نکروز و تخريب پارانشيم ريه که خودش را بصورت thick wall cavity در عکس ساده نشان ميدهد که سطح مايع- هوا دارد.
يعني مريضي است که از او عکس ساده قفسه سينه ميگيريم و ميبينيم که يک cavity با سطح مايع- هوا دارد.
اين cavity بايد معموال قطري بيشتر از 2cm داشته باشند تا به عنوان cavity ناشي از آبسه شناخته شود.
در تقسيم بندي ؛آبسهها به دو دسته )primary- secondry( تقسيم ميشوند.
Primary abscessها بيشتر توسط anaerobic ها ايجاد ميشوند و مکانيسم ايجاد آنها آسسپيريشن است. بيشتر در لوبهاي تحتاني و سگمانهاي ديپندنت يا در سگمانهاي خلفي اتفاق ميافتد. همه ما ممکن است در طول روز آسپيره بکنيم. ممکن است هماهنگي بلع ما مختل شود و آسپيره اتفاق بيوتد ولي چون سيستم ايمني بدن ما قوي است و همچنين ما هوشياريم با سرفه دفع ميکنيم و آبسه ايجاد نميشود ولي بعضي از افراد وقتي آبسه ميکنند، حجم آبسه زياد است. مثال فرد الکلي است و هوشياري زيادي ندارد، وقتي استفراغ ميکند، مقداري از استفراغش را آسپيره ميکند. اين فرد چندين ساعت افتاده است و بي هوش است. پس اين آسپير در سگمانهاي لوب فوقاني posterior قرار ميگيرد. زيرا حالت فرد خوابيده بوده است. اگر فرد در حالت نشسته آسپيره کند، در سگمانهاي تحتاني قرار ميگيرد.
در حالت primary فرد محتويات معده را ميبلعد و آسپيره ميکند، همچنين همزمان محتويات دهانش را هم آسپيره کرده است. حجم بسيار زيادي از بيهوازيهايي که در دهان زندگي ميکنند را بلع کرده و محيط اسيدي معده نيز به اين پروسه کمک ميکند. در نتيجه يک نکروزي در پارانشيم ريه ايجاد ميشود. اين نکروز ميکروبي ميشود و محيط مناسبي براي عفونت، ايجاد ميکند.
اين نکروز ميعاني که در پارانشيم ريه اتفاق افتاده است ميتواند به راههاي هوايي سرباز کند و بيمار آن را expeotorate بکند. )يعني آن چيزي که داخل cavity است را به بيرون بدهد( به همين دليل ما در cavity سطح مايع هوا داريم. زيرا نسج ريه تخريب شده است و به جاي آن هوا پر شده است.
خلطي که اين مريضها دفع ميکنند مانند گوشت گنديده است که به آن foul smelling sputum ميگويند. خلط بدبو و ناراحت کننده است که خود مريض از آن شکايت دارد و ناراضي است و حجم خلط زياد است.
تظاهر باليني: در ابتدا ميتواند همان پنوموني باشد يعني بيمار تب، سرفه، خلط و احساس ضعف و بيحالي دارد. وقتي فاز acute را پشت سر ميگذارد، آبسه ديگر مانند پنوموني نيست که تب باال داشته باشد و معموال خودش را بصورت ضعف و بي حالي، حتي به صورت آنمي، تعريق شبانه و کاهش وزن نشان ميدهد.
پس آبسهها به دو صورتاند: -8 آبسه حاد و -2 آبسه مزمن.
ما وقتي راجع به آبسههاي ناشي ازآسپيريشن صحبت ميکنيم بيشتر منظور آبسه مزمن است.
که آبسه هاي مزمن 4 تا 6 هفته طول ميکشد و همين طول کشيدن باعث ميشود که بتواند تظاهراتي مثل کاهش وزن ,ضعف و بي حالي ,آنمي و clubbing و… را ايجاد کنند.
در موارد secondary ,يک عاملي در مدخل برونش وجود دارد که مانع از تخليه ترشحات تراکئو برونکيال ميشود .مثل تومور.مخصوصا slow growing tumor است.زيرا اگر rapid growing tumor باشد کار به آبسه نميکشد.زيرا خود عالئم تومور زودتر نمود پيدا ميکند.
ولي اگر slow growing tumor باشد مثل carcinoid tumor )تومور خوشخيمي است که متاستاز نميدهد(مدخل برونش را ميبندد و پشت آن آبسه ايجاد ميکند.
يا ميتواند يک foreign body باشد خصوصا در بچه ها .مثال بچه هندوانه ميخورد و تخمه هندوانه را آسپيره ميکند و choking ميکند .وقتي اين جسم خارجي در پشت سگمان گير ميکند ؛ برونش را مسدود کرده و در پشت آن ترشحات جمع ميشوند و نميتوانند تخليه شوند و آبسه براي بيمار ايجاد ميکنند.
اين موارد secondary abscess از نوع انسدادي هستند.
نوع ديگري از secondary abscess هستند که در آن ها سيستم ايمني فرد تضعيف شده است .مثال فرد ميخواهد پيوند مغز استخوان شود,سيستم ايمني اش را تضعيف ميکنند تا بتوانند سستم ايمني ديگري را جايگزين کنند.وقتي در اين فاز هستيم که به بيمار داروهاي immunosuppressive ميدهيم,با يک مريض immunocompromised مواجه هستيم.
اين بيمار ميتواند با هر کدوم از عفونت هايي که در حالت عادي هيچگونه بيماري ايجاد نميکنند )عفونت فرصت طلب( دچار آبسه و عفونت شوند.
بيماران HIV نيز immunocompromised هستند که ميتوانند با عفونت هاي فرصت طلب دچار ضايعات cavitary شوند.
در چه افرادي آبسه اتفاق ميافتد؟
-8در الکلي ها که گفته شد
-2کساني که سکته مغزي کرده اند يا پارکينسون دارد و bulbar dysfunction دارند.
-3افرادي که تشنج ميکنند و به صورت گذرا سطخ هوشياري خود را از دست ميدهند.
-4بيماري هاي نوروماسکوالر به هر دليلي مثل پارکينسون و ALS و…
-9کساني که آشاالزي دارند.)محتويات غذا داخل مري باقي ميماند و به ريه آسپيره ميکند.
-6کساني که drug overdose داشته باشند ,کاهش سطح هوشياري دارند,در فاز کاهش هوشياري ميتوانند آسپيره کنند.
-7کساني که بهداشت دهان و دندان مناسب ندارند.مثال در الکلي ها و drug abuser ها چون بهداشت مناسبي ندارند ,اين افراد gingivitis دارند و ميکروب هاي بي هوازي رشد زيادي در دهان و دندان اين افراد ميکنند .
يک نوع ديگري از آبسه وجود دارد که به آن septic emboli گفته ميشود.اين در گروهي از افراد اتفاق ميافتد که بيماري دريچه اي دارند.مثال subacute bacterial endocarditis دارند.
مثال:يک فردي که معتاد تزريقي است و bacterial endocarditis دريچه سمت راست دارد و از اين دريچه مکرر ميکروب استاف اورئوس به داخل ريه فرستاده ميشود و دچار ضايعات cavity مکرر در ريه ميشود.
مثال ديگر vincent’s angina است.در اين افراد pharynx دچار التهاب و عفونت ميشود.اين التهاب به کاروتيد شيت انتشار ميابد و بعد باعث jugular thrombophlebitis ميشود.که اين thrombophlebitis ميتواند به سمت راست ريه انتشار يابد و septic emboli بفرستد.پس عفونت در ناحيه دهان و گردن باعث ميشود شيت جوگوالر عفونت پيدا کند و بعد به مدياستن انتشار يابد و بعد به داخل قلب و ريه انتشار پيدا کند.
به اين اتفاق lemierre syndrome گفته ميشود.
تشخيص:تشخيص آبسه ريه با عکس ساده است.يعني در عکس ساده يک بيماري که تب ,خلط بد بو,ضعف و بي حالي و کاهش وزن و آنمي و clubbing يک thickwall cavity با سطح مايع-هوا ميبينيم.اين بيمار به احتمال زياد مبتال به آبسه است.در شرح حال به صورت retrograde سوال ميکنيم که مثال مصرف الکل داشته يا نه يا مواد مصرف ميکند يا نه و يا …
اگر سوابق برداشت مغز استخوان يا HIV ذکر کند ,تشخيص واضح تر ميشود.
اگر به صورت تيپيک باشد يعني در نواحي posterior لوب فوقاني باشد يا در سگمان هاي تحتاني باشد و بيمار سوابق مثبت داشته باشد,تشخيص آبسه تقريبا مسجل است و ميتوان درمان را آغاز کرد.
ولي گاهي اوقات به اين راحتي نيست .بيمار شرح حال درستي ندارد و ابسه در نواحي است که ما انتظار نداريم .يعني در سگمان هاي تحتاني يا posterior لوب فوقاني نيست.مثال در right middle lobe دچار آبسه شده است يا در anterior لوب فوقاني دچار آبسه شده است.اين آبسه ها در مکان هاي معمول نيستند.بنابرين ممکن است اين آبسه به علت يک secondary آبسه باشد.مثال ممکن است يک بيماري تومور برونش داشته باشديا جسم خارجي بلع کرده باشد.در اين گونه بيماران نياز است يک CT scan هم انجام شود که مسير برونش و اطراف ضايعه را با دقت بررسي کنيم تا ببينيم که آيا عامل secondary در کار بوده يا نه.
آيا برا ي بيمار کشت ترشحات الزم است؟کشت بي هوازي روش خاص خودش را دارد و بايد در شرايط بي هوازي انجام شود وهمچنين خلط بيمار بايد سريعا به آزمايشگاه فرستاده شود تا مراحل درست انجام گيرد.
با توجه به شرايط و تاثير آنتي بيوتيک هايي که امروزه استفاده ميشود ,نيازي به کشت نيست مگر اينکه بيمار يا secondary باشد يا زمينه immunocompromised داشته باشد.وقتي چنين حالت هايي وجود داشت و مطمئن نبوديم که آبسه primary است ,حتما بايد کشت دهيم.چون ممکن است ميکروبي باشد که اصال انتظارش را نداريم.
تشخيص افتراقي
وقتي يک cavity با سطح مايع هوا ميبينيم هميشه تشخيص آبسه نيست.
اين cavity  ميتواند -8واسکوليت ريه باشد مثل وگنر ,پلي آنزيت گرانولوماتوز
-2آمبولي ريه باشد.در آمبولي ريه وقتي يک قسمتي از ريه انفارکت پيدا ميکند.وقتي اينفارکت تخليه ميشود ممکن است خودش را به صورت يک cavity کوچک نشان دهد.
-3بدخيمي .گاهي اوقات malignancyها خود را به صورت cavityهايي با سطح مايع-هوا نشان ميدهند.يعني مثال يک squamous cell carcinomaرشد پيدا ميکند ,داخل آن نکروز ميشود .نکروز تخليه ميشود و يک cavity با سطح مايع –هوا به جاي ميگذارد.
در اين شرايط بايد از بيمار CT sacn بگيريم و همچنين ترشحات بيمار را کشت دهيم.
-4يک سکستريشن ميتواند خود را به صورت آبسه نشان دهد.ولي معموال به صورت برونشکتازي لوکال بروز پيدا ميکند.
سکستريشن وقتي است که يک قسمتي از ريه خون رساني اش را در دوران جنيني از آئورت دريافت کرده و يک بافتي از ريه جدا از ريه اصلي تشکيل شده است.اين بافت را سکستريشن ميگويند که ميتواند در آن عفونت و آبسه ايجاد شود .معموال در لوب هاي تحتاني و روي ديافراگم قرار دارد .و از آئورت توراسيک خون رساني ميشود.
Prognose
پروگنوز آبسه امروزه با درمان هايي که وجود دراد خوب است.درمان آبسه surgical نيست بلکه medical با آنتي بيوتيک هاي موجود است.که 4 تا 6 هفته درمان با آنتي بيوتيک باعث ميشود اين بي هوازي يا (secondaryمثل استاف دريچه( از بين برود.
آبسه عارضه ندارد و در کتر از 2 درصد موارد منجر به آبسه ميشود.
عکس هاي زير يک septic emboli را نشان ميدهند.
Empyma : تجمع چرک در داخل فضاي پلور را ميگويند.
تفاوت با آبسه؟؟emyma معموال سطح مايع و هوا ندارد .داخل فضاي پلور است وباعث ميشود پلور به صورت دو اليه دربيايد و در آن تجمع چرک داشته باشيم.
وقتي آبسه داشته باشيم زاويه اي که cavity با بافت ريه ميسازد حاده است ولي وقتي emyma داشته باشيم زاويه با بافت منفرجه است.
عکس زير cavity با ديواره اي ضخيم نشان ميدهد .در چنين مواردي بايد به malignancy که تخليه شده است شک کنيم.
 عکس زير  cavity در حال تشکيل در لوب فوقاني است.در کشور هاي اندميک برا ي سل مثل ايران بايد به تشکيل cavity در anteriorو superiorفکر کنيم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *